چرا یادبود و گرامیداشت میگیریم؟ برای که میگیریم؟ برای چه میگیریم؟ اگر محرم میشود، از حسین یاد میکنیم که روحش آرام بگیرد؟ یا از او یاد میکنیم که به خود یادآوری کنیم حسینوار زیستن یعنی چه! چه قدر مضحک میشود که کسانی زیر علم و بیرق حسین سینه بزنند که منش و روششان بیشتر به یزیدیان شبیه باشد؟ ما در فقدان کسی گرامیداشت نمیگیرم که او خوشش بیاید. گرامیداشت میگیریم که یک سری ارزشها را به خودمان یادآوری کنیم. این فرصت را بهانهای میکنیم برای جاری کردن آن ارزشها در زندگیمان. و اگر جز این باشد، جز ریاکاری، کار دیگری نکردهایم.
کم نیستند کسانی که قلمهای فارسی زیبا تولید میکنند اما هیچ کدام، صابر نیستند. کار صابر از این جهت گرامیداشتنی است که او، قلمهای زیبای آزاد تولید کرد. گرامیداشتن این مساله به چه معناست؟ جز این است که بگوییم تولید با کیفیت و در عین حال آزاد برای ما ارزشمند است؟ آیا معنا دارد که من نوعی بگویم این کار ارزشمند است اما خودم (که اتفاقا دانش و تخصصی در حرفهٔ خودم دارم) قدمی در این مسیر بر ندارم؟ یادبود و گرامیداشت صابر تنها زمانی معنا دارد که ما، در مسیر صابر (تولید آزاد و با کیفیت) حرکت کنیم. زمانی معنا دارد که ما از تولید چنین آثاری حمایت کنیم.
فقدان صابر از چند جهت دارای اهمیتی است:
- صابر در شرایطی دست به تولید قلم آزاد زد که این موضوع برای کسی مهم نبود. یک گروهی هم که با جمع کردن حمایت مالی قصد تولید قلم آزاد داشتند با ترکیبی از بیتجرگی و بیمسئولیتی، کار را به نتیجه نرساندند. اما صابر، بدون این که تخصصی در این زمینه داشته باشد به تنهایی شروع به تولید این قلمها کرد. او میتوانست تصمیم دیگری بگیرد و با جریان همراه شود اما تصمیم گرفت جریان جدیدی ایجاد کند؛ ولو انفرادی.
- حمایت مالی از صابر برای تولید این قلمها بسیار اندک بود. در حالی که که پروژه پیفونت ۸ سال پیش ۱۲ میلیون پول جمع کرد که یک قلم آزاد تولید کند (که نکرد)، از صابر در تمام این سالها، مجموعا ۲۷ میلیون حمایت صورت گرفت که اگر تورم را در آن لحاظ کنیم، عدد قابل توجهی به حساب نمیآید. این در حالی است که صابر قلمهای آزاد متعددی را تولید و به صورت آزاد منتشر کرده بود. با این حال، نبود حمایت مالی مناسب نتوانست جلوی صابر را بگیرد. مساله مالی، بهانهای نبود برای صابر که دست از کار بکشد.
- نبود صابر به نوعی در حکم یتیم شدن قلم آزاد فارسی است. دیگرانی که قلم آزاد فارسی تولید کردهاند، نه در کمیت و نه در کیفیت با صابر قابل قیاس نیستند. میزان مشارکتهای عمومی روی قلمهای او نیز به روشنی به ما میگوید که در نبود صابر، آینده این قلمها در هالهای از ابهام است. تا جایی که من میدانم، صابر جز یک مقاله آموزش مقدماتی نرمافزار FontForge تلاشی برای آموزش و انتقال تجربه به دیگران نکرد. صابر به صورت فردی مؤثر بود اما فردی نگه داشتن فعالیتهایش منجر به به از دست رفتن آن تجربه و دانش شده است. این، مصداقی است از این که چرا باید به هر شکل، روی تقویت جامعه و انتشار آزاد دانش تاکید داشته باشیم مگر نه، با حذف فرد (به واسطه فوت، دستگیری، از کار افتادگی، خسته شدن و…) تمام آن دانش و تجربه نیز از دست میرود.
صابر، تجلی عینی «آیندهام را خودم میسازم» بود. جنبش نرمافزار آزاد پیش از هر چیز نیازمند فعالیتهای فردی خودانگیخته است اما این شرط لازم است و نه کافی. باید بتوانیم این فعالیتها را به سمتی ببریم که بشوند مصداق «آیندهمان را خودمان میسازیم».
با خود میاندیشیدم که چه کاری میتواند یاد صابر را زنده نگاه دارد و مسیرش را ادامه دهد. دیدم تشکیل یک بنیاد به نام او برای حمایت از پروژههای آزاد میتواند جالب باشد. اما دریغ که حتی ۵ نفر را هم دارای صلاحیت برای مدیریت چنین بنیادی نمییابم. با افتخار، کلاهمان را بالاتر بگذاریم و به جای فعالیت سازنده، نگران مصادره شدن باشیم.
یاد صابر راستیکردار گرامی و راهش، با قدرت بیشتر ادامهدار باد.
Comments
No comments yet. Be the first to react!